بیست و شش

من هم از همه اهل زمین دلگیرم...

بیست و شش

من هم از همه اهل زمین دلگیرم...

داستانهای من و مرغای قدیمی

ما یه فامیل داریم تو شهرستان که خیلی دوستشون دارم. 

آدمهای بی ریا و بی شیله و پیله و اتفاقا خوش خوراکی هستن. 

یادمه قدیما که اومده بودن خونه ما  دلتون نخوادناهار چلو مرغ داشتیم (دلم خواست!) این فامیلمون ۴ تا بچه داره. دو تا دختر و دو تا پسر. یکی از دخترا سر سفره کنار من نشسته بود و من از با اشتها غذا خوردنش تا آخر زمان ناهار استفاده نمودم.  

جونم براتون بگه که استخوونای گردن و بال مرغو اونقدر قشنگ تمییز کرد که استخوونش برق افتاده بود. (سیاه شم اگه دروغ بگم) 

 

من هم که بچه بودم علاقه زیادی به استخوون و ... داشتم ولی از وقتی که یه کم بزرگ شده بودم مامانم بهم گفته بود که مثل آدم غذا بخورم و تنها خودم نیستم که سر سفره ام و همه نگام میکنن و عیبه و مرض بگیری و این حرفا.  

من هم به خاطر اینکه بقیه میبینن و چندششون میشه سعی کرده بودم یواش یواش عین آدم غذا بخورم. خیلی بهتر شدم ولی هنوز باز جا دارم. (دوستانی که غذا خوردن منو دیدن میتونن شهادتشونو در قسمت نظرات بیارن)  

و اون روز من مرغ عزیزمو تمیز نکرده تو بشقاب رها کردم (ای خدا...) 

اما الآن پشیمونی سودی نداره و اینکه آدم نباید زیاد به حرفای پدر مادرش گوش کنه چون پدر مادر حتی تو مخیله شونم خطور نمیکرد که تو مملکت گل و بلبلشون قحطی بیاد. 

پ.ن. الآن دیگه حتی مرغ منجمدم گیرم نمیاد چه برسه به استخونش! باید با این صدمه روحی بسوزم و بسازم و مطمئنم که آهم گریبان اون اطرافیانم رو که غذا خوردن من اذیتشون میکرد رو میگیره. اصلا چه معنی داره آدم سر سفره غذا خوردن دیگرانو تماشا کنه.(رجوع کنید به آداب غذا خوردن در اسلام)

نظرات 5 + ارسال نظر

ای بابا
باز هم اول شدم
هوررررررررررررررااااااااااااااااااااااااا

میدونستی اگه کسی توی بشقاب من رو نگاه کنه عصبی میشم و نمی تونم غذا بخورم ؟

الهی بگردمت
چی می کشی با این خاطراتت ؟

یادمه قدیما که اومده بودن خونه ما دلتون نخوادناهار چلو مرغ داشتیم
خواستی فخرفروشی کنی ؟!

پس چی! نمیدونی ما ترکیم

به این چیزها فکر نکن. مرغ قدیمی خوب نیست. مرغ باید تازه باشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد