بیست و شش

من هم از همه اهل زمین دلگیرم...

بیست و شش

من هم از همه اهل زمین دلگیرم...

بارون تابستونی

دیشب که بارون اومد خیلی منقلب شدم.

تا حالا همچین بارونیو تو تابستون ندیده بودم.

همش تو دلم میگفتم خدایا تو این گرما چه جوری میخوایم روزه بگیریم. به مامان اینا میگفتم توروخدا بیاید بریم مسافرتی جایی (فرار از روزه) چون فقط با اون شرایط گرما فقط با یه کولرگازی بغل دستت و لم دادن زیرش میتونستی روزه بگیری و به قول یکی از اقوام جوون خانواده که میگفت پارسال فقط 4 تا طلوع رو دیده بود و تا دم اذان خواب بوده باید یه همچین شیوه ای رو اتخاذ میکردیم.

اما دیشب انگار خدا خواست بگه که میدونم سخته ولی من شرایطو آماده میکنم با اینکه این وظیفه شما بوده از ماه های قبل خودتونو آماده میکردین.  

چون شاید میگن ماه مهمانی خدا و ما یه جورایی این ماهو مهمون خداییم خدا خواسته صاحبخونه بودن و شرایطشو یه بار دیگه بهمون گوشزد کنه.

هیچ کدوم از حکمتای خدارو نمیفهمم ولی دوستش دارم. و امیدوارم که اونم دوستم داشته باشه. هممونو دوست داشته باشه.

نظرات 8 + ارسال نظر

سلام....وبلاگ خیلی خوبی داری...خیلی قشنگ مینویسی
خوشحال میشم به منم سر بزنی ونظراتم بگی

سلام
لطف داری
چشم

یعنی چی حالا ؟
دیشب بارون اومد که گول بخوریم روزه بگیریم ؟!
شرمنده ی خدا هم هستم
من که ده ساله به حمد خدا معذوریت پزشکی دارم خلاص !
دعا میکنم کل مرداد واسه شما بارون بیاد ببینم از رنج هجده ساعت کم می کنه یانه !
حرفهایی میزنی ها !

همین شماهایید دور خدا رو گرفتید نمی ذارید صدای ما بهش برسه
وگرنه تا حالا میگفت سه روز روزه داری کافیه !
قربون قدت شما قدبلندی به خدا نزدیک تری یه صحبتی کن ببین میشه یه جوری پیچوندش ؟!


کل بلاگ اسکای یه طرف این شکلک یه طرف !

فدات بشم ما میریم یه جایی چیز میز مینویسیم که شوما حال کنی.

[ بدون نام ] 1391,04,26 ساعت 17:35

نوید جان لو دادن نه لم دادن! کی از اقوم نه عزیزم یکی از اقوام
"چون فقط با اون شرایط گرما فقط با یه کولرگازی"
فقط اول اضافیه
.

.
خواستم به روت بیارم که بیبینی یعنی چی به رو اوردن!!!

سهیلا ما که فهمیدیم تویی واسه چی بدون اسم کامنت میذاری ؟

خیلی بارون خوبی بود. انقده خوشمان آمد! البته من فقط صداش رو داشتم.. از فیض خودش بهره مند نبودم

حالا تضمینی نیست تا مرداد هوا همین جوری بمونه که! همین امروز باز گرم شده. البته مثل دو روز پیش نیست خدا رو شکر. یکشنبه عصری من یکی نزدیک بود توی خیابون تبخیر بشم. از بس که گرم بود!

فکر کن تبخیر میشدی و با گازهای آلوده تهران قاطی...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد